فیلم خورشید، روایتگر داستان زندگی پسری 12 ساله به نام علی است که به همراه سه دوست خود کار میکند تا بتواند نیازهای خانواده‌اش را رفع کرده و یک زندگی خوب برایشان فراهم کند؛ طی اتفاقاتی معجزه آسا، مردی به او پیشنهاد میدهد که یک زیر خاکی را برایش بیابد، اما…
جنازه دختری به نام چیستا (الناز شاکردوست) دختری که در مزون ویدا (نسرین مقانلو) کار می کرده پیدا می شود پسر ویدا در یک درگیری به زندان می افتد و شیوا (مهراوه شریفی نیا) خواهر ویدا، وکالت فردی را که متهم به قتل همسر و فرزند خود می باشد (حسین یاری) را به عهده می گیرد.
جنازه دختری به نام چیستا (الناز شاکردوست) دختری که در مزون ویدا (نسرین مقانلو) کار می کرده پیدا می شود پسر ویدا در یک درگیری به زندان می افتد و شیوا (مهراوه شریفی نیا) خواهر ویدا، وکالت فردی را که متهم به قتل همسر و فرزند خود می باشد (حسین یاری) را به عهده می گیرد.
پس از آنکه فیلمی از زنی به نام پروانه (با بازی طناز طباطبایی) در حین شنا در استخر! در فضای مجازی منتشر میشود، حالا هاشم شوهر پروانه (با بازی امیر آقایی) و برادرش حجت (با بازی جواد عزتی) به دنبال انتقام گرفتن از کسی که این فیلم را منتشر کرده هستند، اما…
روایتگر قصه جوانی شهرستانی به نام فؤاد است که برای کار به تهران می‌آید. او در ایستگاه راه آهن با دختری به نام الهام آشنا میشود و…
در آستانه مهاجرت احمد و ارغوان از ایران، شخصی وارد حریم شخصی آنها میشود که زندگی مشترکشان دچار تغییر میشود…
نویسنده جوانی وارد یک خانه سه طبقه میشود. او که در حال نوشتن یک رمان است، در آن خانه با اتفاقات جالب و عجیبی روبه‌رو میشود…
این فیلم یک کلوزآپ‌های ساده از چهره های کسانی است که دارند فیلمی را تماشا می‌کنند. همه تماشاگران زن‌اند و فیلمی که دارند تماشا می‌کنند داستان خسرو و شیرین است؛ یک داستان عاشقانه نیمه اسطوره‌یی ایرانی با درون مایه از خودگذشتگی زنانه. مشقت‌های شیرین سیل اشک را بر دیدگان تماشاگران فیلم جاری می‌سازد و صحنه‌های دیگر چون گاز گرفتن لب‌ها، بازی با روسری و توجه محض، همگی بیانگر روایت کلامی فرعی دیگرند.
فیلم درباره چند جوان است که در یک قرار اینترنتی با یکدیگر آشنا می شوند و به دنبال یک شوخی و شرط بندی در مسیری پیچیده و دلهره آور می افتند. مسیری که درک جدیدی از زندگی و اجتماع را برای هر یک از جوانان داستان رقم میزند…
دختری به نام آیدا متوجه میشود پدرش با زن غریبه‌ای رابطه دارد. یه اسم، یه قیافه، یه کلمه، یه زن که یه دفعه به شدت پرتاب می شه به درون ذهن آیدا که هفده سال دارد، بارها و بارها آیدا آن را از فکرش خارج می کند؛ اما دوباره زشت تر و بدتر برمی گردد سر جایش و مثل خوره به جان آیدا می افتد، زن غریبه ای که به ناخن هایش لاک قرمز می زند و موهایش را طلایی می کند و آیدا را راحت نمی گذارد…
گروه پنج نفره ای می خواهند محموله ای شامل ترقه، فشفشه و اسباب آتشبازی را که متعلق به آنها نیست، بفروشند. هیچ کدام از آنها کامروا نمیشوند مگر پنجمین نفر که فشفشه‌های یکی از دوستانش را بالا می‌کشد و از طریق دختری که دوستش دارد تلاش میکند آنها را بفروشد…
احترام پیرزن متمولی است که همراه با نوه خود رضا که والدینش در خارج از ایران زندگی می‌کنند در ویلایی بزرگ نزدیک متل قو زندگی میکند؛ او خواهر بزرگتری به نام اشرف سادات دارد که ساکن تهران است و سالهاست با او قهر است و طبعاً بی خبر. یک روز اشرف سادات بدون اطلاع قبلی نزد احترام می‌آید. او در واقع به شمال آمده تا نوه اش مریم را که به شیشه معتاد است و از خانه فرار کرده و…
این فیلم دو داستان دارد. داستان اول قصه ای در ستایش زیبایی های تهران و مردمش و داستان دوم مربوط به نسل جوان و پر از عقده و خشونت است. اپیزود اول به اسم طهران داستان مردی است که در پای سفره ی هفت سین سقف خانه اش بر روی سر خود و خانواده اش میریزد که البته اتفاقی برای کسی نمی افتد ولی در شب عید بی خانمان میشوند و شب را در چادر میخوابند ولی فردای آن روز با افرادی آشنا میشوند که باعث میشود اتفاقات زیبایی در زندگیشان رخ دهد و…
سروش تهرانی به تازگی از آمریکا به ایران بازگشته و پدرش اصرار به ازدواج او دارد. اما سروش که در گذشته پنج بار شکست عشقی خورده، حاضر به ازدواج نیست. پدر سروش تصمیم می گیرد با تهدید به اجرا گذاشتن چک و سفته وی را وادار به ازدواج کند. روزی سروش به طور اتفاقی با لیلی آشنا می شود و…
بی توجهی و سهل انگاری پدر و مادر شیرین هشت ساله، واقعه ای را برای او رقم می زند که زخمش سالها بر روح او باقی می ماند و همه زندگی اش را تحت الشعاع خود قرارمی دهد. آنچه این زخم را عمیق تر می کند و واقعه را به فاجعه ختم می سازد، این است که دخترک هیچکس را نمی یابد تا دردش را با او در میان بگذارد. شیرین دو بار تا آستانه ی ازدواج پیش می رود اما ازدواجش به هم می خورد. او در سومین تجربه اش دچار بحران می شود و…
در یک مجتمع مسکونی، قتلی اتفاق می افند و هر یک از همسایه ها به نحوی درگیر آن می شوند…
داستان فیلم دربارهٔ پسربچه‌ای به نام علی (با بازی ارسلان قاسمی) است که به تازگی مادرش (نیکی کریمی) را از دست داده و با فرشته‌ای (رامبد جوان) آشنا میشود. این آشنایی ماجراهایی را به دنبال دارد.
یونس جانباز اعصاب و روان دفاع مقدس، حالا بیست و هفت سال پس از پایان جنگ هنوز هم با خاطره همرزمانش روزگار می‌گذراند. همراه شدن او با یک گروه تفحص اما اتفاقات تازه ای را در این جریان سیال ذهن وارد می کند…
قصه درباره مادری است که پس از مرگش، فرزندان او به خانه‌اش می‌آیند و از طریق پرستار مادر متوجه میشوند که وصیت کرده که سه روز پس از مرگش او را به خاک بسپارند…
واحد اطلاعات و عملیات لشگر مصمم است رادار عراق را در یکی از جبهه های غرب از کار بیاندازد. برای اینکار مهندس هرمز که متخصص مباحث الکترونیکی اما بیگانه با فضای جنگ است پیدا کرده و او ضمن رضایت به این کار، رادار دشمن را از کار می اندازد و لشکر 8 نجف اشرف موفق به حمله می شود و…
